حکایت اول

در دفتر کارم مشغول کار بودم، یک ارباب رجوع آمد، پس از سلام شروع به صحبت کردکه من خودروام را بیمه بدنه کرده ام و دو روز قبل از طریق نماینده فروش الحاقی افزایش قیمت آن صادر شد ولی حدود یک ساعت بعد از گرفتن الحاقی تصادف کرده ام ولی همکاران شما می گویند که  الحاقی افزایش سرمایه  از  ساعت ۱۲ شب شروع می شود والحاقی افزایش سرمایه شامل این حادثه نمی شود. از شما خواهش می کنم خسارت من را یک روز بعد ثبت کنند تا قاعده نسبی سرمایه شامل خسارت من نشود! برای او توضیح دادم که خلاف مقررات است و . . .

چون من درخواست او را قبول نکردم شروع کرد به چاپلوسی، وقتی دید فایده ای ندارد مسائل و موارد دیگر که به موضوع ربطی نداشت را مطرح کرد، مسائلی مثل اینکه من در اداره بهداشت مامور بودم و… یا من با معاون فرماندار شهرستان ارتباط دارم و مواردی از این قبیل وقتی دید باز هم فایده ای ندارد دوباره   چاپلوسی را شروع کرد. خودتان می توانید تصور کنید در این مدت چقدر دروغ گفت.

وقتی پرونده او را بررسی کردم مشاهده کردم حدود ساعت یک بعدازظهر تصادف  و ساعت یک ونیم الحاقی افزایش سرمایه را دریافت کرده(زمان دریافت الحاقی شرکت بیمه گر با توجه به افزایش قیمت خودروها اجازه افزایش سرمایه بدون بازدید خودرو را داده بود) سپس خوش با دست بردن در کروکی ساعت تصادف را  از ۱۳ به ۱۴ تغییر داده بود.

کل خسارت براساس نظر کارشناس ۸۰۰ هزار تومان بود، و ایشان ۵۶۶ هزار تومان بابت الحاقی افزایش قیمت پرداخته بود و حدود نیم ساعت برای من بلبل زبانی کرد و چه دروغ ها که نگفت و همین سناریو را نزد همکارم هم داشته که وقتی نتیجه نگرفته بود به سراغ من آمده بود. در آخر هم خسارت او بابت کسر فرانشیز واعمال قاعده نسبی سرمایه ۳۹۰ هزار تومان پراخت شد.

نظرشما در مورد او و رفتارش چیست؟با من در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *